بدفهمی بیشتر تحصیل کرده ها در باره ی اسلام



همچنین تعداد دیگری از روشنفکران ما نسبت به عناصر و مایه های(( ابدیت و خلود )) و جوانب قوت و عظمت اسلام ، در جهل به سر می برند و از ارکان و ویژگیهای اسلام هم چیزی نمی دانند . اسلام را از مشرقین و مبلغین مسیحی و یا واقعیت ناهنجار حاکم بر مسلمانان می گیرند ! و براین باورند ، چیزی که امروزه مردم دور آن جمع شده و به آن متمسک گردیده اند اسلام است .!

و پدیده هایی همچون عقب افتادگی (( سیاسی و اقتصادی و علمی و مشکلات اجتماعی )) را به اسلام نسبت می دهند، در حالی که اسلام با اینها هیچ گونه میانه خوشی ندارد و دامن خود را به این پلیدی ها آلوده نمی نماید .

بدفهمی بیشتر تحصیل کرده ها در باره ی اسلام


دکتر یوسف قرضاوی
با وجود گسترش بیداری اسلامی در میان بسیاری از تحصیل کرده های جوان ، هنوز بسیاری از آنان به خاطر آثار و بقایای عصر ارتجاع و یا نتایج ناهنجار تهاجم فکری و فرهنگی معاصر ، نسبت به اسلام دارای شناخت ناقص ، مشوش و آشفته می باشند . به طوری که بعضی از آنها – با وجود تحصیلات دانشگاهی – به عقاید خرافی باور دارند و صورتهای گوناگونی از شرک و بدعت در عقاید و عبادتشان دیده می شود و از نظر سلوک و اخلاق مشوش و در هم ریخته هستند ، و با همه اینها خود را مسلمان و دیندار به حساب می آورند و ...
این گروه هرچند تعدادشان با توجه به وسعت موج مادیگری و هجوم فکری و فرهنگی غربی زیاد نیست اما باز به حکم تأثیر تعالیم تصوف انحرافی که هنوز هم در بیشتر نقاط اسلام دارای قدرت و نفوذ است و دستگاههای حکومتی هم به شیوه ها و دلایل مختلفی – که از نظر خوانندۀ محقق پوشیده نیست – آن را حمایت می کنند نمی توان وجود آنها را نادیده گرفت . لذا ضرورت دارد که این عده با اصول و مبانی عقیدۀ سالم و واقعی اسلام و عبادت های خالص مورد قبول خداوند ، آشنا بشوند .

همچنین تعداد دیگری از روشنفکران ما نسبت به عناصر و مایه های(( ابدیت و خلود )) و جوانب قوت و عظمت اسلام ، در جهل به سر می برند و از ارکان و ویژگیهای اسلام هم چیزی نمی دانند . اسلام را از مشرقین و مبلغین مسیحی و یا واقعیت ناهنجار حاکم بر مسلمانان می گیرند ! و براین باورند ، چیزی که امروزه مردم دور آن جمع شده و به آن متمسک گردیده اند اسلام است .! و پدیده هایی همچون عقب افتادگی (( سیاسی و اقتصادی و علمی و مشکلات اجتماعی )) را به اسلام نسبت می دهند، در حالی که اسلام با اینها هیچ گونه میانه خوشی ندارد و دامن خود را به این پلیدی ها آلوده نمی نماید .

این گروه لازم است بدانند که باید اسلام را از کجا بشناسند و دریافت کنند ، منابعی که تعالیم اسلام از آن سرچشمه می گیرند ، کدامند ؟ و اینکه اسلام بر مسلمانان سند و حجت است ، نه اینکه مسلمانان بر اسلام شاهد و حجت باشند .

همچنین تعدادی از تحصیل کرده ها هنوز هم بر این باورند که در عین مسلمان و متعهد بودن ، می توان حاکمیت و قوانین و دستورات غیر اسلامی را نیز در جامه پذیرفت و عملی نمود . و در این تصورند که در سایه حکومتی که دارای آرمان و قوانین و ارگانهای غیر اسلامی است ، می توان مسلمانانه زندگی نمود ؟!
این گروه لازم است بدانند ، که اسلام همچنان که دارای عقاید و جهان بینی خاصی است ، برای خود قوانین و مقرراتی نیز دارد . خداوند قران را نفرستاده تا بر مردگان خوانده شود ! بلکه هدف از فرستادن قرآن آن است که در واقعیت های زندگی مردم حضور داشته باشد .

((إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ)) (نساء/105)

((ما این کتاب را بحق بر تو نازل كرديم ; تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى ))

لذا هر کس به غیر آنچه از جانب خدا نازل گردیده حکم نماید ، مهر کفر و ظلم و فسق و یا همه اینها بر پیشانیش چسبانده می شود .

بعضی از روشنفکران همچنان در این توهم قرار دارند ، که اسلام چهره و صورتی دیگر از مسیحیت است ! و چون مسیحیت می پذیرد ، که انسان زندگی را میان حاکم و خدا تقسیم نماید ! (( حق قیصر را به قیصر و حق خدا را به خدا بده )) . لذا اسلام را به علاقه و ارتباط فردی میان انسان و خدا محدود می نمایند ! آن هم علاقه و ارتباطی بسیار خصوصی که از درون فرد تجاوز نمی کند و چنانچه از درون انسان خود را بیرون بزند ، دامنه اش از مسجد فراتر نمی رود ! اما نظام زندگی فرهنگ و جریانهای آن ، تعلیم و تربیت و روشهای آن ، اقتصاد و عملی نمودن برنامه های اقتصادی و قوانین و مقررات قضایی و جزایی هیچ ربطی به دین ندارد و اصلاً به دین مربوط نیست .

علاوه بر آن دیده می شود بعضی از آنها مدعی مسلمان بودن هستند ، و از اینکه خود را به اسلام نسبت می دهند ، به خود می بالند ، نماز می خوانند و به حج می روند . با وجود اینها دیگران را به اندیشه ملی گرایی و ضدیت با نظام اجتماعی اسلام دعوت می نمایند !؟ و روابط اجتماعی بر اساس ملی گرایی را بر روابط اسلامی برتری می دهند ! و آن را با افکار و فرهنگ غربی بدون برسی و پاک سازی توجیه و تبلیغ می کنند ! به طوری که نظریه تکامل داروین ، تحلیل روانی فروید ، تفسیر مادی مارکس برای تاریخ ، تئوری پیدایش ادیان دورکهایم می پذیرد و نمی داند که اسلام در هر کدام از این موضوعات جهت گیری و نظر خاص خود را دارد .

حتی یک روز یکی از روشنفکران گفت : من یک مسلمان مارکسیست هستم !
من نمی دانم که این دو اندیشۀ کاملاً متفاوت با هم چگونه کنار می آیند ؟ و اصلاً سرچشمه الهام و اندیشه چنین انسانی چیست ؟ آیا قرآن است و یا کتاب (( سرمایه )) و بیانیه های مارکس ؟! و به هنگام اختلاف میان این دو ] اسلام و مارکسیسم [ الگو و قاضی خویش را چه کسی قرار می دهد ؟ محمد صلی الله علیه و اله وسلم یا مارکس !؟ آیا اگر کسی بگوید من یک مسلمان مسیحی و یا مسلمان بودایی هستم ، پذیرفتنی است ؟ ] اگر نه [ پس چگونه می توان قبول کرد که کسی هم مسلمان باشد و هم مارکسیست ؟

بسیار روشن است که مارکسیسم دین نیست ، و با همه ادیان سر جنگ و ستیز دارد و آنها را به عنوان افیون ملتها معرفی می کند ! و به همین خاطر از دیدگاه مسلمانان اصل بر آن است که مارکسیسم مردود و غیر قابل قبول است . از طرف دیگر وقتی که اسلام ، اشتراک با هیچ دین دیگر – حتی اهل کتاب – را نمی پذیرد چگونه با عقیده ای که در برابر تمام ادیان می جنگد اشتراک و سازگاری پیدا می کند . با این همه مارکسیسم اگر چه دین ستیز است و می خواهد از آن پاک شود ، به نوعی خاصیت دین را به همراه دارد . یعنی دیگران را در برنامه خود شریک نمی کند .

پس مارکسیسم مکتبی است شامل و ویرانگر و بر اساس سرشت خود برای اسلام و دیگر ادیان هیچگونه اعتباری را قائل نمی شود . مگر اینکه در شرایط ضروری و تسامح آن را به عنوان حاشیه ای و تابع بپذیرد .

باز تا کنون تعدادی از روشنفکران چنین می پندارند که ضعف سیاسی مسلمانان ، شکست های نظامی ، عقب ماندگی از کاروان تمدن و انحطاط آنها در میدان علم و تکنولوژی ناشی از دین است ! و اسباب و عوامل پیشرفتها و پیروزی های غرب هم ناشی از آزادی آنها از قید و بند های دینی و پذیرش نظریه جدایی دین از سیاست است .

اما آنچه لازم است مورد توجه قرار گیرد آن است که کسانی که اینگونه می اندیشند ، باید حقایق اصلی دین را که از منابع صاف و بی غل و غش آن ( یعنی قرآن و سنت رسول خدا ) اتخاذ می شود بشناسند .

درست به همان صورت که مسلمانان صدر اسلام ، صحابه و تابعین این گونه عمل کرده اند . آنگاه در می یابند که اگر حقایق اسلام به صورت درست و واقعی فهمیده و عملی شوند ، جز نتایج خوب و سازنده ، چیز دیگری را در بر نخواهد داشت ؛ چرا که در آن چیز هایی هست که موجب آزاد سازی قلوب و اندیشه ها ، تزکیه نفس ، پاره نمودن زنجیر اوهام ، تقویت جسم ، ساختن خانواده بر مبنای محکم و استوار ، پیشبرد جوامع بر اساس (( علم و ایمان )) ، تعاون ، حسن اخلاق ، ایجاد حکومتی بر پایه (( عدل و مشورت )) و تحکیم هدایت ها و حقیقت های الهی و هدایت انسانها به سوی استوار ترین و پابرجا ترین راه و مسیر می شود .

همچنین ضرورت دارد که این گونه افراد از مراحل مختلف تاریخ اسلام به خوبی آگاهی یافته و آن را مورد مطالعه قرار دهند ! و در دگرگونیهای و پیروزی و شکست های آن تحقیق کافی بنمایند . و عوامل قوت و ضعفش را مورد برسی قرار دهند ! در این صورت به خوبی متوجه خواهند گردید که اسباب پیروزی و ترقی مسلمانان ، و همچنین عوامل ضعف و شکست و عقب گرد آنها با پشت نمودن و دوریشان از تعالیم اسلام رابطه مستقیم دارد و در زمان و شرایطی که مسلمانان در سایه خلیفه و یا حاکمی متعهد و متقی با حرکتی نشأت گرفته از اسلام در ارتباط بوده اند به تفوق و برتری دست یافته اند . چنانچه در عصر خلفای راشدین پیش از شعله ور شدن آتش اختلاف میان مسلمانان ، و همچنین در عصر عمر بن عبد العزیز و ابو جعفر منصور و هارون الرّشید و نور الدّین محمود شهید ، و صلاح الدین ایوبی و ... مشاهده می شود . اما همه شکست هایی که مسلمانان به آن دچار گردیده اند ، ناشی از فاصله گرفتن آنها از حقایق و مسئولیتهای دین خدا بوده به طوری که هر چه بیشتر از دین اسلام فاصله گرفته اند ، گرفتاری و مصیبت شان بیشتر گردیده است .

تعدادی از روشن فکران تا کنون هم نسبت به بسیاری از امور بدیهی اسلام در بی خبری و اشتباه به سر می برند ! تا جایی که گروهی قضیه به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی مسیح علیه السلام را چنان مورد تحقیق قرار می دهند ، که انگار واقعیت دارد . در حالی که از نظر اسلام چین واقعه ای به طور قطعی مردود است .

یا در مورد حوا می گویند که او آدم علیه السلام را به خوردن از درخت ممنوعه وا داشت و باعث طرد و اخراج او از بهشت و در نتیجه موجب بدبختی و رنج و محنت ما در این دنیا شد . در حالی که این برداشت ، از همان گفته هایی سرچشمه می گیرد که در تورات و آسفار عهد قدیم آمده است و ار نظر اسلام استدلالی کاملاً بی اساس تلقی می شود ؛ چرا که از نظر اسلام کسی که از درخت خورد ، آدم بود . و خودش به مخالفت امر خدا پرداخت و به تعبیر قرآن :
(( وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا )) ( طه / 115 )
(( پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بودیم ; اما او فراموش كرد ; و عزم استواری براى او نيافتيم ))

((وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى))( طه/121-122 )
((آدم پروردگارش را نافرمانى كرد ، و از پاداش او محروم شد! * سپس پروردگارش او را برگزید ، و توبه‏اش را پذیرفت ، و هدايتش نمود. ))

بنابر این در بینش اسلامی در قضیه اخراج از بهشت ، مسئول اول در ارتکاب نافرمانی خدا و خوردن از درخت ممنوعه آدم است ، و همسرش حوا به پیروی از او به خوردن از آن درخت پرداخت .
باز همواره تعداد بسیاری از روشنفکران با نگاهی غربی به فرهنگ و تمدن می نگرند ، و به همین خاطر رقص و پایکوبی را از مقدمات تمدن به حساب می آورند ، روی این حساب ملت و قومی را که در میان آنها این گونه کارها وجود نداشته باشد ، مردمی متمدن به شمار نمی آورند .چنانچه به این روشنفکران بگویی شیوه های دیگری از رقص و پایکوبی ملی در میان مردم ما نیز وجود دارد ، مانند پایکوبی همراه با شمشیر و عصا ، که در مناسبتهای مختلفی از قبیل عروسی و جشنها آن را انجام می دهند ، و بازی های مانند کشتی ، چوگان بازی و ... داریم . مسخره می کنند ؛ چرا که نتوانسته ای منظور آنها از رقص را خوب درک کنی . منظور آنها از رقص ، این است که زنی با یک مرد بیگانه ] نا محرم [ و یا برعکس مردی با زنی نا محرم برقصند ، همدیگر را در آغوش بگیرند و با همراهی آهنگهای موسیقی دلها را به هیجان وا دارند .و البته باید کاملاً مواظب باشی که به آنها نظر سوء یا منفی نداشته باشی چون اینها مثل من و شما نیستند که دارای غریزه باشند بلکه آنها بالاتر از آنی هستند که این گونه وصله ها به آنها بچسبد و اصلاً فرشتگانی هستند که در زمین زندگی می کنند .
اما قضیه (( حلال و حرام )) و اینکه مسلمان نمی تواند هر چه را که دلش میخواهد انجام دهد بلکه در چهار چوب و حدودی که خدا برای او تعیین نموده کار می کند و نمی تواند آن حدود را نادیده بگیرد و پا را فراتر بگذارد و به فرمایش قرآن :
((تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ )) (طلاق / 1 )
((این حدود خداست، و هر كس از حدود الهی تجاوز كند به خویشتن ستم كرده ))
این نوع از آیات خدا برای آنها بسیار غریب و نامأنوس است ، و در اندیشه و تفکر آنها کمترین جایگاهی ندارد .
-----------------------------------------------------
منبع : آینده حرکت اسلامی و اولویت های آن
مؤلف : دکتر یوسف قرضاوی
مترجم : محمد ملا زاده
انتشارات : نشر احسان

1 نظرات:

ناشناس

معرفی آدرس جدید وبلاگ آنتی شیعه

سلام بر دوستان

از دیر باز است که وبلاگ آنتی شیعه توسط شعار دهندگان آزادی قلم فیلتر شده وبنده با توجه به مصروفیت زیاد موفق به راه اندازی وبلاگ جدید نشدم لذا از این به بعد دوستان می توانند مطالب آنتی شیعه را در آدرس زیر مطالعه نمایند و در ضمن به عرض دوستان می رسانم در کتاب باقیات وصالحات مثال زیبایی دیدم که ذکر آن خالی از لطف نمی باشد می فرماید دو مغازه میوه فروشی هستند یکی مشتریان را آزاد می گذارد تا خودشان انتخاب کرده وداخل پلاستیک بریزند ودیگری اجازه انتخاب میوه را به فرد خریدار نمی دهد وخودش مشت مشت میوه ها را به خریدار تحمیل می کند دلیل این کار این است که کسی که خریدار را آزاد می گذارد از سلامت میوه هایش مطمئن است ومی داند که با اختیار دادن به خریدار ضرری متوجه فروشنده نمی شود ولی کسی که میوه هایش را تحمیل می کند واجازه انتخاب به مشتریان نمی دهد از سلامت میوه هایش مطمئن نیست ومی داند چون میوه هایش پوسیده هستند لذا فروشنده با اختیار دادن مشتری ضرر می کند واین مسئله که در ایران مذهب شیعه تحمیل می شود وبه مذاهب دیگر آزادی داده نمی شود خود بیانگر حقانیت مذاهب اهل سنت وبطلان مذهب شیعه است ومی داند که دادن آزادی به افراد مردم به اسلام باز می گردند وآخوند ها به نوایی نمی رسند و ما هم از این فیلتر شدن وبلاگ ها برحقانیت خود اطمینان بیشتری پیدا می کنیم ودر این راه انشاء الله ثباتمان بیشتر خواهد شد

http://antishea7.blogfa.com/