کتاب اروپا و اسلام



کتاب اروپا و اسلام


نویسنده: برنارد لوئیس
مترجم: حسن شاه بیگ


به عقيده بعضي لغت "دين" براي يک مسلمان خيلي بيشتر از يک مسيحي داراي مفهوم مي باشد، ديگراني وجود دارند که عقيده دارند حالت عکس آن وجود دارد. هم ارز کليسا در ميان مسلمانان، مسجد، به عنوان بنا و مکاني براي عبادت مي باشد. به عنوان يک نهاد، به عنوان يک قدرت، کليسا به هيچ وجه همتراز با اسلام نمي باشد. اسلام داراي هيچ شورا يا شوراي کليسايي، اسقف اعظم يا سلسله مراتب و حقوق يا دادگاههايي بر اساس قانون کليسا نمي باشد. در تاريخ اسلام کلاسيک، هيچ برخوردي ميان پاپ و امپراتور نمي توانست بوجود آيد، سرپرست افتخاري دولت و جامعه اسلامي، هم حاکميت سياسي و هم حاکميت مذهبي - گرچه از لحاظ معنوي چنين نبود - را در خود جمع کرده بود. ميان کليسا و دولت نه مي توانست برخوردي وجود داشته باشد و نه همکاري، نه جدايي و نه اجتماعي، ولي از زمان تشکيل نهاد حکومتي اسلام، اين دو وظيفه باهم آميخته شده اند.اين تفاوت بارز ميان اسلام و مسيحيت نشات گرفته از موجبات گوناگون - يا همانطوريکه برخي در حال حاضر ابراز نظر مي کنند، اسطوره هاي بنيادين مختلف - اين دو دين مي باشد.


{حضرت} محمد {ص} همانند {حضرت} موسي {ع} نبود که از ورود به سرزمين موعودش معني داشته باشد; او همچنين نسبت به حضرت مسيح (ع) که {به عقيده مسيحيان} به شهادت رسيد، سختي کمتري متحمل شده است، (2) اما پيام ديني و سياسي او توسط پيروانش، يعني خلفاي بعد خودش، ادامه پيدا کرد. تحت حاکميت آنها، مسلمانان از پيروزي به پيروزيي رسيدند و در عرض کمتر از يک قرن، قلمرو وسيعي از مرزهاي هندوستان و چين تا منطقه بيزانس و آتلانتيک را بوجود آوردند و بر ميليونها نفر از تابعين جديد خود، تعداد کثيري از کساني که با اشتياق به طرف اين عقيده و تقدير جديد روي مي آوردند، حکومت مي کردند.

تاريخ مقدس که حتي ممکن است بتوان به آن تاريخ نجات اسلامي گفت، در ارتباط با قرآن و زندگي سنتي پيامبر اسلام و اصحابش مي باشد; تاريخ اوليه نيمه مقدس دولت اسلامي که اساس کانون خاطره و خودآگاهي مسلمانان در هر مکاني مي باشد، بيانگر داستان پيشرفت تدريجي و بدون وقفه اي مي باشد که در آن رهبران دينهاي دروغين و مطرود مضمحل گرديدند و راه براي فتح واقعي عقيده مسلمانان و لشکريان مسلمان مهيا شد و عبادت خدا را براي تمامي انسانها آورده و حقوق الهي را بر تمامي جهان الزام مي کرد.در حال حاضر، اين سخن کهنه اي است که اسلام را به عنوان برگرداني از "مسيحيت" - نه تنها برگرداني از ديني در ديدگاه تنگ نظرانه غربي بلکه برگرداني از کل تمدني که تحت حمايت آن دين رشد کرده است - تلقي کنيم.

اسلام حتي چيزي بيشتر از اين است و در مسيحيت غرب، چيزي همانند آن وجود ندارد و فقط نمونه اي تقريبي و محدود مشابه آن در بيزانس وجود دارد. اسلام يک هويت سياسي و بيعتي است که فائق بر هر نوع دين ديگري مي باشد. هميشه در آرمان و بعضي اوقات در واقعيت، جهان اسلام جامعه اي بوده که توسط يک حاکم يا خليفه فرمانروايي مي شود و حتي بعد از انحطاط قدرت خليفه مرکزي و ظهور حکومتهاي سلطنتي منطقه اي در داخل قلمرو وسيع اسلامي، در مقايسه با زمانهاي اخير، ظهور حکومتهاي سلطنتي منطقه اي قومي يا ملي، همانند قدرتهايي که در اروپا حتي در قرون وسطي در حال ظهور بودند، از بوجود آمدن آرمان يک جامعه اسلامي منفرد جلوگيري به عمل آمد.آرمان يک جامعه اسلامي منفرد که هم بر ملت و هم بر کشور غلبه داشته باشد، همچنانکه در وقايع اخير نيز به ثبوت رسيده، هنوز هم به صورت قابل توجهي مورد خواست مسلمانان مي باشد. بنابراين، هر دو عبارت "اسلام" و "اروپا" بيانگر هويت تمدني مي باشند که خود معرف آن هستند و ممکن است به عنوان برگردان يکديگر تلقي گردند. بنابراين بحثي از روابط ميان آنها و از ديدگاهها و ادراکات دو جانبه آنها لازم است تا به عنوان امري غير متقارن تلقي نگردند.


دانلود کتاب: لینک دانلود


(نسخه الکترونیکی با حجم کمتر از یک مگابایت)

0 نظرات: