حماسه بلوچستان حماسه بلوچستان
تقدیم به دلاوران جان بر کف جنبش مقاومت مردمی (جندالله) به مناسبت پیروزی باشکوه درعملیات ضد کمین 17 اسفند
بار دیگر سرزمین بلوچستان ، این دیار رشادت و مقاومت ، دیار ظلم ستیزان خستگی ناپذیر و غیور مردان مبارز شاهد خلق حماسه ای دیگر از فرزندانش، این داعیه داران ایمان و آزادگی در عصر ظلمت و خفقان بود.
تنی چند با سلاحی اندک، ولی با ایمانی وصف ناپذیر و رشادتی اسطوره ای در برابر جمعی کثیر و تا دندان مسلح ولی هراسان و متزلزل قرار می گیرند.نبردی نا برابر در شرف وقوع است. سپاه حق و لشکریان کفر و جهل در برابر هم صف آراسته اند.در این سو دلیرانی از تبار ایمان وآزادگی ایستاده اند که جز به رهایی نمی اندیشند و تن از ذلت بند پیراسته و برخاسته اند تا ستمدیدگان دیاری را از زیر یوغ بندگی دژخیمان برهانند وخود رها در وصال رب خویش شوند و در آن سو مزدورانی دنیا پرست جمع شده اند ، فاقد از ذره ای ایمان وآرمان که با اجبار ، اکراه و تنبیه و تذلیل به این کارزارشیران کشانیده شده تا با خونشان بزم عیش آخوندهای پایتخت را گرمتر کنند.
براستی این نبرد نا برابر است و مظاهر اقتدارو شکوه در برابر مصادیق ضعف و زبونی ایستاده اند.آری قدرت در ذره ذره وجود سلحشوران بلوچستان موج می زند ،آنان به ربی مقتدر دل داده اند و قدرت و توانشان در ورای ایمان به اوست.نبرد نزدیک است و تنی چند اما مصمم و ثابت قدم با لشکری بی شمار که وحشت درونشان را در رعشه دستانشان می توان دید، خواهند جنگید.
صدها مزدور هراسان و گریزان از جنگ و کارزار با پشتیبانی هفت هلیکوپتر ، دو جت جنگنده ، ده ها خودرو حامل سلاح نیمه سنگین و سنگین در یکسوی میدان و در آن سو تنی چند با سلاحی اندک ، وبراستی چه حقیر می نماید این افراد و ابزار پوشالی در برابر هیبت حقیقی ایمان ، آزادگی و جلای رشادت فرزندان بلوچستان .
شوق تحقق وعده حق در دیدگان مردان حق هویداست.و براستی چه کسی از خالق زمین و اسمانها بر وعده خویش وفادارتر است؟
نبرد آغاز می شود.دلیر مردان این کهن دیار با فریاد الله اکبر بر دشمنان زبون و ضعیف خویش می تازند ، آتش انتقام ستمدیده از ستمکار، فروزان تر می گردد و وحشت دژخیمان فزونتر. عرصه بر دشمن تنگ می گردد ،نه توان و جسارت رویارویست آنان را و نه راهیست برای گریز.
آری وعده پروردگار عالمیان تحقق می یابد و نصرت و مددش چنین قدرتی به بندگانش می بخشد.
پانزده دژخیم خامنه ای در بدو نبرد، زیر باران آتش خشم فرزندان بلوچستان به سزای تعدی بر مظلوم می رسند و برای همیشه به مأوایشان دوزخ می پیوندند و دهها تن دیگر زخمی می گردند وجای گلوله نشان عبرتی بر پیکر نحیفشان می تراشد که گر زنده بمانند درسی شود برای همه مستکبرین عالم و الباقی می گریزند.
میدان خالی می گردد وسکوت حکمفرماست . نجوایی به گوش می رسد .صدای دعاست. ذکر حق بر لب این جنگجویان جوان جاریست و خدای خویش را سپاس می گویند.دیده به آسمان دوخته و اشک، صورت غبار آلودشان را می نوازد.دست را به آسمان بلند کرده و با آه و سوز از رب خویش ملتمسانه می خواهند: که شهادت را، دیدار را ،وصال را ارزانیشان کند که از فتح بیش می پسندند.در گریه و تمنا ،در شور و شوق و در درد فراق یار وسودای شهادت و سعادت می گدازند که ناگهان آوای دلنشین امیر طنین می افکند که خطاب به سربازانش میگوید:
ای برادرانم ، ای پویندگان ره حق ، بیش مرنجید و صبور باشید که امروز ما فاتحیم و فردایی قریب رهسپار وادی حق. باید آن قدر در ره حق جان بفشانیم تا لایق درگاه و آراسته دیدار گردیم.
ندای الله اکبر باری دیگر مستولی می گردد و مبارزان بسوی سنگر باز میگردند.
و بدین سان برگ زرین دیگری به تاریخ مبارزات مقدس مردم غیور بلوچستان افزوده می شود.
ومن الله التوفیق
نوشته شده توسط :برادر سرمچار تنی چند با سلاحی اندک، ولی با ایمانی وصف ناپذیر و رشادتی اسطوره ای در برابر جمعی کثیر و تا دندان مسلح ولی هراسان و متزلزل قرار می گیرند.نبردی نا برابر در شرف وقوع است. سپاه حق و لشکریان کفر و جهل در برابر هم صف آراسته اند.در این سو دلیرانی از تبار ایمان وآزادگی ایستاده اند که جز به رهایی نمی اندیشند و تن از ذلت بند پیراسته و برخاسته اند تا ستمدیدگان دیاری را از زیر یوغ بندگی دژخیمان برهانند وخود رها در وصال رب خویش شوند و در آن سو مزدورانی دنیا پرست جمع شده اند ، فاقد از ذره ای ایمان وآرمان که با اجبار ، اکراه و تنبیه و تذلیل به این کارزارشیران کشانیده شده تا با خونشان بزم عیش آخوندهای پایتخت را گرمتر کنند.
براستی این نبرد نا برابر است و مظاهر اقتدارو شکوه در برابر مصادیق ضعف و زبونی ایستاده اند.آری قدرت در ذره ذره وجود سلحشوران بلوچستان موج می زند ،آنان به ربی مقتدر دل داده اند و قدرت و توانشان در ورای ایمان به اوست.نبرد نزدیک است و تنی چند اما مصمم و ثابت قدم با لشکری بی شمار که وحشت درونشان را در رعشه دستانشان می توان دید، خواهند جنگید.
صدها مزدور هراسان و گریزان از جنگ و کارزار با پشتیبانی هفت هلیکوپتر ، دو جت جنگنده ، ده ها خودرو حامل سلاح نیمه سنگین و سنگین در یکسوی میدان و در آن سو تنی چند با سلاحی اندک ، وبراستی چه حقیر می نماید این افراد و ابزار پوشالی در برابر هیبت حقیقی ایمان ، آزادگی و جلای رشادت فرزندان بلوچستان .
شوق تحقق وعده حق در دیدگان مردان حق هویداست.و براستی چه کسی از خالق زمین و اسمانها بر وعده خویش وفادارتر است؟
نبرد آغاز می شود.دلیر مردان این کهن دیار با فریاد الله اکبر بر دشمنان زبون و ضعیف خویش می تازند ، آتش انتقام ستمدیده از ستمکار، فروزان تر می گردد و وحشت دژخیمان فزونتر. عرصه بر دشمن تنگ می گردد ،نه توان و جسارت رویارویست آنان را و نه راهیست برای گریز.
آری وعده پروردگار عالمیان تحقق می یابد و نصرت و مددش چنین قدرتی به بندگانش می بخشد.
پانزده دژخیم خامنه ای در بدو نبرد، زیر باران آتش خشم فرزندان بلوچستان به سزای تعدی بر مظلوم می رسند و برای همیشه به مأوایشان دوزخ می پیوندند و دهها تن دیگر زخمی می گردند وجای گلوله نشان عبرتی بر پیکر نحیفشان می تراشد که گر زنده بمانند درسی شود برای همه مستکبرین عالم و الباقی می گریزند.
میدان خالی می گردد وسکوت حکمفرماست . نجوایی به گوش می رسد .صدای دعاست. ذکر حق بر لب این جنگجویان جوان جاریست و خدای خویش را سپاس می گویند.دیده به آسمان دوخته و اشک، صورت غبار آلودشان را می نوازد.دست را به آسمان بلند کرده و با آه و سوز از رب خویش ملتمسانه می خواهند: که شهادت را، دیدار را ،وصال را ارزانیشان کند که از فتح بیش می پسندند.در گریه و تمنا ،در شور و شوق و در درد فراق یار وسودای شهادت و سعادت می گدازند که ناگهان آوای دلنشین امیر طنین می افکند که خطاب به سربازانش میگوید:
ای برادرانم ، ای پویندگان ره حق ، بیش مرنجید و صبور باشید که امروز ما فاتحیم و فردایی قریب رهسپار وادی حق. باید آن قدر در ره حق جان بفشانیم تا لایق درگاه و آراسته دیدار گردیم.
ندای الله اکبر باری دیگر مستولی می گردد و مبارزان بسوی سنگر باز میگردند.
و بدین سان برگ زرین دیگری به تاریخ مبارزات مقدس مردم غیور بلوچستان افزوده می شود.
ومن الله التوفیق
0 نظرات:
ارسال یک نظر